Wednesday, January 03, 2007

تکه تکه می شوم زیر پای عابران...می بخشم ناگزیر خرده های روحم را که نجاست نگاههابه زباله می فرستند عشق را و دیوارهای خانه ام زندان می شوند بی نفس گرم تو که نیستی در این بعد مرزهای ساختگی...دیشب که در پیچ کوچه گرفتار شدم نبودی که اشکهایم را جمع کنی برای روز مبادای تشنگی هایمان و ناموسهای دلم چه بی محابا ریختند روی آسفالت های پیکر نفتی اش و کاش خاموش می شد آتش هوس ...نبودی و من مانده بودم و این همه دیوار و حصار و فریادی که زنانگی ام منعم می کرد ازبر آوردنش ...عق زدم در پای مجسمه انقلاب ...کاش این مرزها نبود ...چرا منع می شوم از مادر بودن؟ ...بگو بگو... دارم عق می زنم پای مجسمه انقلاب روی تمام کتابهایی که نوشته اند ...و این منم زنی در آستانه فصلی سرد...نکبت نبودنت را چگونه به طفل خواهش هایم حالی کنم ؟ بگو ...انتقام می گیرم از فصل زن شدنم در آغوش عشق های خیالی ، از قبیله ای که مرا زن آفرید و برای دلخوشی ام زن بودنم را با طلا زیور داد...دستهای سیمانی اش حبس می کند بغضم را به جرم نبودنت و من هیچ نطفه ای درونم بسته نمی شود جز غم. کاش بوی باروت نمی داد دستهایت ..کاش! و کاش تو را در تبعید پیدا نمی کردم ..زن بودنم کاش با طفلی ثابت می شد که اینک منم اسیر توحش مردهای شهر تو!! و پیکرم که از سبزینه های این دوچشم لب به شکایت گشوده اند
تکه ای از روحم را می فرستم به خانه ات که مرزهای دروغین منعم می کنند از کوبیدن کلونش ...بوی مرگ می دهد اگر، ببخش. این همان پروانه ایست که دیروز زندگی را به تو بخشید. خشک شده ام را بزن بر دیوار که عشق را دیشب در غسالخانه تنم غسل دادم و امروز به خاک می سپارمش میان نگاههایی که از سقف، آویزان پیکرم را کالبد شکافی می کنند . من مانده ام و طفلی که با رویای تو به خاک می سپارمش . من وزنانگی ام امشب پای مجسمه انقلاب دفن می شویم .زیر خشم صورتهای انقلابی و عمامه های الهی ....و تو نیستی در این حوالی تا دسته گلی شاید بر مزاری
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin

7 Comments:

Anonymous Anonymous said...

شاید ما از کائنات دوری
به مهمانی زمین آمدیم
با نیمی خاک
نیمی آسمان
یادمه ستاره برقه ام کرد؛
و زمین؛
با ابر و موج و استبداد؛
به پیشوازمان آمد
چه معجزتی بوده ایم ما؛
روزی نوادگان ما
پی می برند
که چه معجزه ای بوده ایم
که تمام عمر
بی اکسیژن زیسته ایم
شاید هم... نه

12:26 AM  
Anonymous Anonymous said...

ba sepas az hozoretan va link .
man ham link dade boodam .
shado pirooz bashid
payande iran

1:30 AM  
Anonymous Anonymous said...

پروانه عزيز!
تو زنانگي ات را عق زدي و من تمامم را در پاي خدايي كه از نديدنش و لمس نكردنش همچنان بر خود مي پيچم و روده هايم را تا مرز مرگ بالا مي آورم
امروز بيا كمي احمقانه زندگي كنيم و كمي بيشتر لا ابالي بشويم تا كمي كمتر احساس كنيم " كم بودن شرافت را در زندگي

2:27 AM  
Anonymous Anonymous said...

hi dear
you continue to write angry posts...
be cool
take it easy
and check my poor blog please!
;D

12:41 PM  
Anonymous Anonymous said...

پروانه عزيز
به روزم
سربزن

12:21 AM  
Anonymous Anonymous said...

ما همگی تبعیدی این زمینیم...کدام تبعیدی درد دلهای تو را می شنود؟؟؟؟؟

10:48 AM  
Anonymous Anonymous said...

درود بر شما حس جالبی در این وبلاگ هست

11:18 AM  

Post a Comment

<< Home