Tuesday, May 22, 2007



در این آفتابه ها نفت ملت تقسیم می شود

عادلانه عادلانه


شمشیر بچرخان آفتابه به گردن افتخار های پوسیده ...توهم های تو خالی ، اتحاد ملی کشک شعاری .آفتابه بگردان شمشیر زن کوچه های فلاکت جوانان ایران زمین .آفتابه بگردان بهر دعای فالگیر زمانه ما ، هاله های نورانی حکومت های علوی ، شمشیرهای پلاستیکی. آفتابه بگردان شمشیر زن کوچه های فقر ، تبعیض ، ظلم ، تحقیر ، انسان کشی ، آفتابه بگردان هم محله ای ، با شمشیرت دنبالم کن عصر های تابستان تا پنج هزاری آب نباتم را بدزدی .. دنبالم کن با تفنگ آبی ات تا قهقه پسران محل بلند شود که دختر بچه ای را خیس کرده ای ...آفتابه بگردان برای انرژی هسته ای تا همه ملت ایران !!! برقص برخیزیم زیر لگد کوب پیکر تو ..شمشیر بکش تا آبروی هرچه تفنگ است برود . شمشیر بکش تا یادم بیاید مادرت از نداری مرد . پدرت را کشتند ، برادر در جنگ رفت .شمشیر بگردان گم کرده راه ..من در کوچه پایینی ، سر گذر لوطی ها منتظرم ، منتظرم تا تو برایم جفتک بگیری. .تو برایم جفنگ بگویی



آفتابه بگردان که غیرت مردانگی مرده . حالا کینه های دمل کرده تک تک روی صورت توحش خالی می شود ...ملت ایران ،ملت ایران شان در بوق و کرنا خفه ام می کند . شمشیر پلاستیکی ات را بکوب روی مغزم تا واژه های نفرت روی پیکر این صفحه ها خالی شود ..بکوب بکوب تا یادم بیاید هم کلاسی هایم در زندانند به جرمهای تعریف نشده نکرده ! که یادم بیاید دانشجوها را می زنند ، که اراذل و اوباش را می زنند ، که زنان را می زنند ، که جوانان را می زنند ، که استاد را می زنند ...که


بیا شمشیر بگردان! گردنم را بزن آفتابه گردان گریان
بیا تو صورتم خونین کن ، نمی خواهم دستان سردار های تسبیح گردان پیکرم را کبود کند ، بیا بیا تو سیلی بزن
بیا باز قلکم را بدزد....تو بدزد ...نمی خواهم ، نمی خواهم آنها دیگر قلک آرزوهایم را خالی کنند و دوستانم را به بند بکشند با پنج هزاری های فلزی ام ! مستمری بشود پول نفتم در جیب بازجوی اطلاعات..بیا تو بدزد آفتابه گردان همدرد من...بیا همه باهم برویم زندان ، ایران را خالی کنیم برای اتحاد، ایران را خالی کنیم برای رییس جمهور و آفتابه های قسام نفت



مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin