Saturday, September 01, 2007

دهگانه دل
1
يك بار حسود شدم
وقتي ديدم بي تو زنده نبودم
و تو بي من زندگي مي كردي
2
سهم با تو بودن ام را بخشيدم
به تمام جاده ها
3
سفرت را در صفر نگاهم ضرب مي كنم
تا مسافت بينمان هميشه صفر بماند
4
پايان نامه زندگي ام را به تو تقديم مي كنم
سطري بر سطري
دردي بر دردي
نقطه سر خط
5
بيستون دلم
تيشه اي ديگر مي خواهد
تا چهارستون بدنش از عشق
ديگر نلرزد
6
اين روزها به سوي شهرت نماز مي گزارم
شايد كه برگردي براي اثبات رسالت ات
غربي ترين خاطره شرقي ام
7
سيگار را خاموش مي كنم
روي شيارگونه هايت
بر آينه
8
نيم سيب ات را بخور با مرام
نيم ديگر را به آدم داده ام
9
به تعداد تمام انبيا از لبانت بوسه قرض دارم
اگر ايمان نياوري عصا مي شوم در دستانت
10
عرق فروش محله ما
نان شب كودكانش عربده هاي شبانه محتسب

دهم شهريور هشتاد و شش
پي نوشت : اين روزها كه صفحات آخر پايان نامه ام را ويرايش مي كنم و بايد تا بيستم شهريور دفاع كنم عكس روي جلد يكي از سي دي هاي فروغ روي ميزم است . هر چند صفحه اي كه مي نويسم و سرم را بالا مي گيرم نگاهش روي صورتم مبهوت مي ماند. ياد او مي افتادم وروزهاي ماشين نويسي اش در استوديو گلستان.بعد دوباره تند تند انگشتانم روي صفحه كليد لپ تاپم كوبيده مي شود. و زير لب زمزمه مي كنم ..بگذار كه فراموش كنم /تو چه هستي ، جز يك لحظه ، يك لحظه كه چشمان مرا مي گشايد در برهوت آگاهي؟/ بگذار فراموش كنم ..بگذار بگذار
و مي بينم اشك هايم روي كيبورد مي ريزد و بوي پاييز يعني بايد راهي شوم باز تنهاي تنهاي تنها
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin