Monday, November 05, 2007


به قدمت زمين
به قدمت تمام چرخشش به دور آفتاب
به قدمت زمان
به قدمت حضور آدم و نوادگان او به روي خاك
به قدمت تمام ماهيان غرق در زلال آب
به قدمت تمام عشق هاي پاك
خواستم به نام تو
به نام و قدمت نگاه خسته ات
به نام آن نگاه كاشف عميق
آن هميشه منتظر
شاعر تمام لحظه هاي شادماني ات شوم
توهم مرا بخوان به نام جاودانگي
تو هم مرا بخوان به نام سرسپردگي
به نام عاشقي

پي نوشت:ديروز از طبق يك مرد ، يك انار سرخ را انتخاب كردم. چشمم را گرفت سرخي اش. سينه اش نشكافتيم. او را باهم بي آنكه بخواهيم رازهاي دلش برملا شود سركشيديم و عاشق تر از هميشه به هم گفتيم ...دوستت دارم
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin