Tuesday, February 26, 2008


تمام ديشب باران مي باريد
و من تنهايي را روي دوش شب
تشييع مي كردم
اين را دو سه روز پيش نوشته بودم . نمي دانستم بايد براي دستان مادربزرگم مرثيه بنويسم
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin