Monday, March 02, 2009


حروم زاده یا حلال زاده مساله این است




تاکسی سر خیابون پلیس نگه می داره و مردی نسبتا میان سال با ریش و تیپ حزب اللهی سوار می شه. از همون لحظه که وارد می شه گوشی موبایلش زنگ می خوره و هر بار صدای نوحه و عزاداری می پیچه توی ماشین


بوی سیب و حرم حبیب و کرب و بلا


گوشی رو بر می داره ،یک حاجی قربونت مخلصیم به مولای غلیظی می گه که گوشم سوت می کشه


مکالمه از اواسطش برام جذاب می شه


ماجرای پسری 25 ساله است که الان بحث حلال زادگی یا حرام زادگیش شده مساله


حالا ماجرا چیه


خانوم که مادر این پسر باشن سال 61 از شوهرش جدا شده ... سال 63 این پسر رو به دنیا آورده . ظاهرا رجوع در طلاق در شناسنامه ذکر نشده . از اونجا که این زن و شوهر هم هر دو بی سواد بودن با رجوع فکر کردن شناسنامه هم رجوع می کنه

حالا بعد از 25 سال این بچه مجهول الهویه از همه امکانات محروم می شه نعوذ بالله به قول حاجی حروم زاده لقب می گیره


یک جورهایی کلافه می شم. بحث مرد حزب اللهی بالا می گیره... از زن می خوان اقرارنامه بیاره که زن شوهرش بوده ، شوهری که از شانس بد زن شش ماه پیش مرده و زن هم تو این شهر غریبه


جالبش اینجاست که اسم پسر تو شناسنامه مادر هست اما اسم باباش مهر باطل خورده... مرد حزب اللهی تشکیل یک کمیته برای حل این معضل رو پیشنهاد می کنه

مرد می گه نمی شه که پسر حروم زاده بره خواستگاریه یه دختر حلال زاده عزیز ... خودت اگه این پسر بیاد دخترت رو می دی بهش ؟


تو تاکسی مسیر سیدخندان نشستم و میرم سر کار


به دو سالی که تنها گذروندم فکر می کنم . به این فکر می کنم که حرمت عشق خیلی بالاتر از این حرف هاست. به پسری فکر می کنم که در 25 سالگی باید پاسخگوی رابطه پدر و مادرش باشه

فکر می کنم به قرارداد هایی که می سازیم ، نابودشون می کنیم ، باز زنده شون می کنیم ، خودمون می سازیمش اما توان رهایی ازشون رو نداریم

به تو فکر می کنم


راننده داد می کشه


آبجی سیدخندانه پیاده نمی شی ؟؟؟



پی نوشت: چقدر چشمانمان این روزها بارانی است و تو تکرار منی در من ! برخیز تمام تن ایمانم درد می کند
مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin